بارانباران، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

درباره ی باران

دیالوگ جدید

1390/5/9 21:09
نویسنده : مامان باران
1,149 بازدید
اشتراک گذاری

 ابتدا حلول ماه مبارک رمضان را به تمام مسلمین جهان تبریک می گویم

 

مامان: سلام

باران : ییام

مامان : خوبی

باران: اوبی

مامان : اسمت چیه؟

باران: بایان

مامان: چند کیلویی؟

باران : اَشت

مامان: نَه

باران: نُه

روزی چند بار این سوالا رو ازت می پرسیمو از شیرین زبونیت لذت می بریم البته

فامیلتم ازت می پرسیمو جواب می دی

خیلی شیرینه این روزا که هر روزش یه چیز جدید یاد می گیری

دیروز نشسته بودم پای کامپیوتر اومدی پامو گرفتی و گریه کردی اومدم بلند شم

نمی دونم چطوری با اون شدت با سر خوردی زمین و دماغت داغون شد خیلی درد

داشت می دونم دماغتو گرفته بودی و می گفتی اُتاد خیلی ناراحت شدم هنوزم

دماغت قرمزه و ورم کرده بازم خدا رو شکر که به خیر گذشت

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان علي
9 مرداد 90 22:59
سلااااااااااااام همشهري.خوبي؟ ميگم علي منم بيمارستان اروند بوده ها،منهي 4سال زودتر دختر نازتو ببوس سر بزن بازم بهمون .فقط آدرس وبتو بذار چون باران زياد هست. در لحظات نورانيتون ما رو فراموش نكنيد
مامان جون
10 مرداد 90 4:08
سلام مامانی
منم تبریک میگم موقع دعا مارو هم فراموش نکنی
باران جون که اذیت نشده؟


الحمدالله فعلا اوضاع خوب پیش می ره
مامان نازنین زهرا
10 مرداد 90 14:46
سلام الهی چه بامزه اسمش رو میگه منم دیروز نمی دونم چه جوری اومدم به نازنین زهرا اب بدم محکم لیوان رو زدم به لثش بچم کلی گریه کرد و منم کلی به خودم چیز گفتم چه کار میشه کرد از بس این نی نی ها عجولن نمی ذارن آدم تمرکز کنه و این جوری میشه
مامان النا
10 مرداد 90 15:22
سلام باران گلم ،خوبی خاله؟
مامان خانم مواظب دخمل خوشکلمون باش


حتما