بارانباران، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

درباره ی باران

ماجرای مسافرت به کرج و شمال

1390/6/22 22:00
نویسنده : مامان باران
2,835 بازدید
اشتراک گذاری

الان دو روزه که از مسافرت برگشتیم یه مسافرت 12 روزه به کرج و تهران و شمال .

چهارشنبه روز عید فطر که برابر با نهم شهریور ماه بود با عمو مسعود اینا و عمو مهرداد  راهی کرج شدیم

البته با شادی چون شادی اهواز مونده بود با ما برگشت کرج .

باران در مسافرت

                   اینجا خرم آباد که برای صبحانه نگه داشته بودیم

تقریبا اوایل شب بود که رسیدیم کرج خسته ی خسته ولی با دیدن عمه مهناز اینا خستگی رو زیاد

احساس نکردیم .

پنجشنبه صبح استراحت کردیم و عصرش رفتیم باغ عقیق .

باران در باغ عقیق جمعه هم به طالقان رفتیم .همراه دایی منصور اینا که با خانواده ی خانمش بود . ما هم که حسابی

جمعمون جمع بود غیر از بابا جون و مامان جون که حسابی جاشون خالی بود .

باران در طالقان

شنبه رو با بازار گذروندیم و یکشنبه و دوشنبه به تهران رفتیم تا سری به بی بی بزنیم من بیشتر قصدم از مسافرت این بود که به بی بیم سری بزنم خیلی دلم براش تنگ شده بود و نه اون دیگه می تونست به اهواز بیاد و نه ما گذرمون به تهران می افتاد خلاصه که خیلی خوشحال شدم که مامان بزرگمو دیدم

تو ساختمونشون که خاله و داییمم بودن داییمو ندیدم چون سر کار بود ولی بقیه رو دیدیم و عصری رفتیم خونه دایی رضام و تا فردا صبح اونجا بودیم .

فردا رفتیم به سمت کرج تا آماده بشیم برای شمال .

سه شنبه عصری به سمت شمال حرکت کردیم و شب اول رو در کلار دشت موندیم.

باران در کلاردشت

فردا ی اون روز به سمت رامسر حرکت کردیم و صبحانه رو در جاده ی عباس آباد خوردیم.

باران در جاده ی عباس آباد     باران در جاده ی عباس آباد

بقیه ی مسافرت شمال رو هم در رامسر موندیم و کنار دریا و جاده ی 2000 و جاده ی 3000 و تلکابین و ...

باران کنار دریا باران کنار دریا باران در تلکابین

باران در بام سبز رامسر

برگشتن روز صبح جمعه بود مسیر برگشتن از لاهیجان به رودبار از رودبار به قزوین و از قزوین به کرج .

باران در لاهیجان

باران در بام لاهیجان

جمعه شب خسته و کوفته برگشتیم کرج و اول رفتیم خونه عمه مهناز اینا و باشون خداحافظی کردیم و بعدش رفتیم خونه عمو مسعود که فردا صبحش حرکت کنیم به سمت اهواز ولی با اصرار عمو وزن عمو نرفتیمو صبحش قدم زنان اطراف خونه عمو مسعود اینا گشتیم و عصرش ررفتیم پارک ارم .

باران

باران در پارک ارم یکشنبه صبح به سمت اهواز حرکت کردیم و غروب اهواز بودیم .

انشاالله که همه ی مسافرتا مثل مسافرت ما بدون خطر و حادثه باشه و همه ی مسافرا صحیح و سالم به خونه هاشون برگردن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

شیپلپلون
22 شهریور 90 23:34
سلام .سفر حتما خوش گذشته .شیپلپلون همه نی نی های باحال اهوازی رو دوست داره
مادر کوثر
6 مهر 90 17:30