پیشرفتهای روزانه ی باران 3
سلام به دختر گلم
بالاخره یه فرصت کوچولو پیدا کردم تا برات بنویسم که چقدر پیشرفت کردی البته اینا رو می خواستم سه هفته پیش بنویسم ولی فرصت نشد می خواستم بنویسم که دیگه کامل حرف می زنی انقد خوشکل حرف می زنی که اصلا آدم خسته نمی شه دوست داریم همینطور برامون حرف بزنی و ما گوش بدیم .
دیگه دارم یواش یواش از شیر می برمت ولی یکم سخته دیگه تا دو ماه دیگه دو سالت کامل می شه
با مهد کودک هم کنار اومدی فقط دیروز گریه کردی چون می خواستی کنار منو بابا بمونی.
هر موقع میرم دنبالت مهدکودک خاله مژگان لباساتو عوض کرده و موهاتو خوشکل بسته و یه دختر ناز و تمیز بهم تحویل می ده دستش درد نکنه
هر روز که می رسیم در خونه می گی به به بخر منم هر روز برات می خریدم مثل این عکس پایین که داری پفک می خوری ولی دیروز بابا گفت براش نخر بد عادت می شه کلی گریه کردی جیغ کشیدی و از دم در جلوتر نیومدی ولی ما مقاومت کردیم و شما هم وقتی خسته شدی دست از گریه برداشتی همون فیلمایی که بهار برامون بازی می کرد
راستی خیلی مهربونی تا الکی الکی گریه می کنیم تا دلمونو بدست نیاری ولمون نمی کنی
الان امکان گذاشتن عکس نیست عکستو تو پست بعدی می زارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی