بارانباران، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

درباره ی باران

پیشرفتهای روزانه ی باران 3

1390/7/28 10:02
نویسنده : مامان باران
911 بازدید
اشتراک گذاری
سلام به دختر گلم بالاخره یه فرصت کوچولو پیدا کردم تا برات بنویسم که چقدر پیشرفت کردی البته اینا رو می خواستم سه هفته پیش بنویسم ولی فرصت نشد می خواستم بنویسم که دیگه کامل حرف می زنی انقد خوشکل حرف می زنی که اصلا آدم خسته نمی شه دوست داریم همینطور برامون حرف بزنی و ما گوش بدیم . دیگه دارم یواش یواش از شیر می برمت ولی یکم سخته دیگه تا دو ماه دیگه دو سالت کامل می شه با مهد کودک هم کنار اومدی فقط دیروز گریه کردی چون می خواستی کنار منو بابا بمونی. هر موقع میرم دنبالت مهدکودک خاله مژگان لباساتو عوض کرده و موهاتو خوشکل بسته و یه دختر ناز و تمیز بهم تحویل می ده دستش درد نکنه هر روز که می رسیم در خونه می گی به به بخر منم هر روز برات می خریدم مثل این عکس پایین که داری پفک می خوری ولی دیروز بابا گفت براش نخر بد عادت می شه کلی گریه کردی جیغ کشیدی و از دم در جلوتر نیومدی ولی ما مقاومت کردیم و شما هم وقتی خسته شدی دست از گریه برداشتی همون فیلمایی که بهار برامون بازی می کرد راستی خیلی مهربونی تا الکی الکی گریه می کنیم تا دلمونو بدست نیاری ولمون نمی کنی الان امکان گذاشتن عکس نیست عکستو تو پست بعدی می زارم.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

فروش زعفران
28 مهر 90 10:24
فروش اینترنتی زعفران اصل
مامان نازنین زهرا
28 مهر 90 11:02
ماشالله به این دختر که اینقدر نازه و مهربون بوس بوس
سارا
28 مهر 90 13:11
دلم انجا میان کوه و دشت و صحبت غنچه خودم اینجا در این دنیای مسدودی که رازش را نمی دانم که رمزش را نمی خوانم یک شب با خاطراتت بودم ای زیباترین خاطره... کاش میان ذهن پر اشوب من که دل را از برای تو داده بودم مرا راهی بود و نشانی برای گم کرده راهم بود نگاهم را بخوان که دل را بر شط رود روشنی ببندیم نگاهم را بخوان