شروع ماه رمضان
امروز روز دوم ماه رمضان و سومین روزی است که مامان داره روزه می گیره ماه رمضان رو دوست دارم روزه گرفتن رو هم دوست دارم ولی وقتی غذا نمی خوره آدم خوب بیحال می شه دیگه این بی حالی و کسلی و خواب زیاد صبح و دوست ندارم .کاریشم نمی شه کرد .
بابا دوشنبه قبل از اینکه بیاد خونه رفت دنبال بچه های عمه اوردشون خونمون دیگه برات غریبه نیستن و خوب می شناسیشون و کلی خوشحال شدی از اومدنشون ولی الان جاشون خالیه دیشب مامان جون اینا اومدن دنبالشون و بردنشون خیلی به تو و بهار خوش گذشت و همچنین من کاش بیشتر می موندن واقعا دخترای نازنینین.
امروز یه کتک جانانه از مامان خوردی کار خوبی کردم یا نه خوب مسلما کار بدی بود البته آروم زدم رو دستت ولی چون اسمش کتک بود و می دونستی این یعنی مامان دوست نداره و بات قهره کلی گریه کردی و اومدی پیشمو و هی می گفتی مامان بغل من بد جنس هم هی رومو می کردم اونور انقد گفتی تا مامان بغلت کرد کلی بوسیدت اونموقع خندیدی .
حالا چرا زدمت برای اینکه غذا نمی خوری آخه دختر تو گرسنه ت نمی شه چرا انقد مامانو حرص می دی وقتی بزرگ شدی می فهمی وقتی بچه غذا نخوره چقد مامانش حرص می خوره.
الان هم که خوابیدی خوب بخوابی عزیزم.