گوشواره های دخترم

این عکسا رو روز چهارشنبه گرفتیم همون روز که بردیمت دکتر حالت خیلی بد بود و همون موقع هم گوشاتو سوراخ کردیم دیگه من هم باید دارو هاتو می دادم هم باید به گوشات الکل می زدم تو هم که اصلا با مامان راه نمی اومدی روزای عادی ماشالله خیلی اذیت می کنی حالا دیگه حق به دستت بود و مریض بودی خلاصه دو روز به گوشات الکل زدم و به فرمایش خاله لیلا تو گوشت دورشون دادم که به گوشت نچسبن حالا هم که دارم با پماد چربشون می کنم الحمد الله حالا حالت خیلی بهتر شده ولی هنوز باید دارو بخوری گوشواره هم خیلی وقته می خوایم برات بخریم که نخریدیم حالا هم که طلا ماشالله شده گرمی 60000 تومان چقد پول بی ارزش شده که هر چی صفر بذاریم تموم نمی شه.

دیروز خیلی فضول شده بودی صندلی رو از پای میز می کشیدی هن و هن می بردی تو آشپزخونه می ذاشتی زیر کلید پریزا هی روشن  خاموش می کردی بقول خودت اُش می کردی بعدش غِِـــــــــــــــــر و غِـــــــــــــــر می بردی زیر یخچال به میوه های روی یخچال دست می زدی دوباره می کشیدی زیر گاز و به گاز دست می زدی تازه می اومدم پیشت مواظبت باشم می گفتی برو ، اونور منم تمام صندلی ها رو چپ کردم تو حالوقتی بابا اومد خونه گفت چرا خونه این شکلیه این کار کیه بهار هم سریع گفت مامان !!!!!!

بعد از این همه فضولی که کردی فضول خونه شد مامان .