بارانباران، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه سن داره

درباره ی باران

باران قلدر

1390/3/8 2:24
نویسنده : مامان باران
394 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره خوابیدی خوابای خوب ببینی عزیزم

ولی چرا آجی بهار اومد پیشت بخوابه بش گفتی

اونور اونور آخه دختر انقدر قلدر 

منم به آجی گفتم تو رو خدا برو اونور تا 

باران بخوابه ولی خیلی از دستت ناراحت شدم 

دیروز پریروزا دقیق بگم پنجشنبه ی گذشته می خواستیم بریم بازار

(همیشه دوست داشتم بازار ببرمت چون احساس می کنم روحیه ت

عوض می شه خیلی از مامانا بهم میگن اشتباه می کنی ولی من دلم

نمیاد برا بازار رفتن از خودم جدات کنم)سعی کردی کفشاتو خودت

بپوشی خیلی تلاش کردی  بازم خوبه انقدر پشتکار داری

 

 

ولی نتونستی کفشاتو پات کنی  مامانت که من باشم کفشاتو پات کرد

و رفتیم دده.

تو بازار هم خسته شدی تو مغازه سر و صدا راه انداختی من و بهار از تو

مغازه آوردیمت بیرون

گذاشتمت روی زمین تا بابا خریدشو می کنه یه عکس ازت بگیرم ولی شما

خودتو پهن کردی کف زمین ولی من عکسمو گرفتم (ولی فکر کنم هر کی رد

شده پیش خودش گفته  این مامانه یه چیزیش میشه)

الآن تو و بهار خوابید بابا هم شب کاره و من تنهام.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)