آب بازی و خطرات بعد از آن
با بهار رفتید تو حیاط آب بازی کنید استخری رو که خاله لیلا برات آورده بود رو با خودتون بردید
چند دقیقه بعد صدای گریه ت بلند شد بهار داد می زد مامان از لب باران خون میاد
بدو بدو رفتم طرف حیاط و دیدم که لبت پر خونه
با آب شستمش . لبت یکم پاره شده بود حتما افتاده بودی از بهار هم که پرسیدم نمی دونست چی شده
آخه روش طرف تو نبوده. ولی چون آب بازی رو دوست داری زیاد گریه نکردی .
دیگه مجبور شدم تا آخر آب بازی بمونم تو حیاط خیلی گرم بود حتی رو سکو هم نمی شد نشد از بس داغ
بود.
بعد آب بازی آوردمت داخل حمومت کردم . مه مه خوردی و خوابیدی الان هم خوابی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی