مهمون
سلام باران گلی مامان ... حالت خوبه؟
امروز حسابی خسته شدی ببخشید آخه مهمون داشتیم دوستم با بچه هاش از بهبهان
اومده بود و باید به مهمونام می رسیدم ولی تو هم دختر خوبی بودی خیلی خوب الان باید
بلند شم برات اسپند دود کنم صبح از خواب بیدارت کردم "باران پاشو النا اومده" النا همسن
خودته ولی قد و قواره ش از تو بزرگتره یعنی تو خیلی ریزه میزه ای
یکم صبحانه خوردید یکم با هم بازی کردید رفتید تو اتاق با بهار و ارشیا بازی کنید که البته
بعضی وقتا راتون نمی دادن بعدشم ناهار رو آماده کردم یکم خوردی یا نخوردی غر غر ت
شروع شد که خوابم میاد بردمت تو اتاق خوابندمت تا سه چار ساعت خوابیدی ولی النا
مامانش از شیر گرفته بودش خوابش می اومد ولی چون مامانش بش شیر نمی داد
خوابش نمی برد خلاصه هم خودش اذیت شد هم مامانش
تا اینکه عصری دم غروب باباشون اومد دنبالشون و رفتن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی