بارانباران، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

درباره ی باران

دیگه بزرگ شدی

1390/4/23 19:13
نویسنده : مامان باران
974 بازدید
اشتراک گذاری

الان که دارم این مطالب رو می نویسم بهار رفته خونه مامان جون اینا که با دختر عمه هاش بازی کنه و ما جای خالیشو واقعا احساس می کنیم .

و تو دختر گلم بر عکس انتظار من که فکر می کردم خونه رو بزاری رو سرت و حسابی گریه کنی ایستادی دم در و بای بای کردی

وقتی بهت می گم بهار کجاست می گی دده .

دیروز رفتیم خونه مریم جون ( دختر داییم ) بازم طبق معمول غریبی می کردی و تا باهات حرف می زد  زمینو نگاه می کردی پیش بند برات بستم میوه بخوری پیشبندو در آوردی جمعش کردی تو دستت رفتی زیر میز و شروع کردی گردگیری میز . 

بهار هم تنها بود هم صحبتی نداشت چون نجمه نیومده بود و خاله معصومه تنها اومده بود.

به من که خوش گذشت ساعت نه هم بلند شدیم اومدیم خونه چون کلید نداشتیم کلیدای بابا رو اورده بودیم زود برگشتیم خونه که بابا پشت در نمونه .

وقتی رسیدیم خونه بهار رفت برات یه کرانچی تند و آتشین خرید یکی خوردی دهنت سوخت پاکتو انداختی اونور ولی بعد به دهنت مزه کرد و تا آخرش با کمک بهار خوردی.

باران کرانچی داره باران باران کرانچی می خوره

 

 

از خودت بگم که دیگه ماشالله واسه خودت خانمی شدی

هر چی بهت می گیم متوجه می شی و مهمتر اینکه هر چی می خوای بگی هر طوری که شده مطلبو می رسونی

مثلا وقتی می گی شلوار پا دده یعنی شلوارمو پام کن و منو ببر دده.

یا وقتی میگی بابا اکبر یعنی بابا داره نماز می خونه

بهار هر روز برنامه کودک صبح شبکه دو رو نگاه می کنه امروز نشسته بودی جلوی تلویزیون و سرتو تکون نمی دادی . محو تماشای تلویزیون شده بودی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان باران
25 تیر 90 0:22
سلام اسم دختر من باران هست من لینکتون کردم اگه خواستی لینکم کنید